پا بر تن سنگی زمین میدوم پر های نازک شاپرک را میبوسم و در گوش شمعدانی ها از عقد گل و زنبور میگویم از پلنگ هایی که هنوز به یاد ماه شب ها را نقره ای میبنند . من قصه گو نبودم اما اسم تو که می آید شهرزاد درونم طغیان میکند آتش های کلامم زبانه میکشد و تا انتهای واژگانم را میسوزاند و من بازهم در اوج تهی بودن از تو میخوانم و #راحیل قسمتی کوتاه از متن جدیدم ( قصه ها)
ها ,قصه ,تو ,های ,کلامم ,زبانه ,زبانه میکشد ,کلامم زبانه ,های کلامم ,آتش های ,میکشد و
درباره این سایت